جدول جو
جدول جو

معنی سرازیر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرازیر کردن
جاری کردن، سرنگون کردن، واژگون ساختن
تصویری از سرازیر کردن
تصویر سرازیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
سرازیر کردن
Flush
تصویری از سرازیر کردن
تصویر سرازیر کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سرازیر کردن
покраснеть
دیکشنری فارسی به روسی
سرازیر کردن
erröten
دیکشنری فارسی به آلمانی
سرازیر کردن
почервоніти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرازیر کردن
zarumienić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
سرازیر کردن
脸红
دیکشنری فارسی به چینی
سرازیر کردن
corar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سرازیر کردن
arrossire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سرازیر کردن
enrojecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سرازیر کردن
rougir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سرازیر کردن
blozen
دیکشنری فارسی به هلندی
سرازیر کردن
लाल होना
دیکشنری فارسی به هندی
سرازیر کردن
memerah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سرازیر کردن
جحظ
دیکشنری فارسی به عربی
سرازیر کردن
얼굴이 붉어지다
دیکشنری فارسی به کره ای
سرازیر کردن
להסמיק
دیکشنری فارسی به عبری
سرازیر کردن
顔を赤らめる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سرازیر کردن
kızarmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سرازیر کردن
kushindwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سرازیر کردن
หน้าแดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
سرازیر کردن
লাল হয়ে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
سرازیر کردن
شرمندہ ہونا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرازیر شدن
تصویر سرازیر شدن
از بالا به پایین رفتن بسراشیبی رفتن، سرنگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرازیر شدن
تصویر سرازیر شدن
در سراشیبی رفتن، رو به پایین رفتن
سرنگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرازیر شدن
تصویر سرازیر شدن
((~. شُ دَ))
رو به پایین رفتن، سرنگون گشتن
فرهنگ فارسی معین